همانطور که متوجه شديد پروژه اي که تيم ۴ نفره ما چندين هفته بر روي آن کار کرد پروژه اي غير واقعي براي کسب مهارت بيشتر در زمينه علم مهندسي نرم افزار بود...اما به واقع براي انجام اين امر کارهايي فراتر از آنچه انجام داديم نياز است...يکي از اين موارد هزينه هاي به وجود آمده در پروژه مي باشد که به نوبه خود در جايگاه ويژه اي قرار دارد و بي اهميتي به آن احتمال مواجهه با شکست را بالاتر مي برد...
در اينجا به مهندسي هزينه مي پردازيم!
معمولاً درسازماني که تماميموارد آن مطابق روال معمول پيش ميرود، هيچ مشکلي وجود ندارد البته تا هنگاميکه عدم انجام درست وظايف توسط يکي از قسمتها باعث نارضايتي مشتري شود. ادامه نارضايتي مشتري از محصول يا خدمت، باعث شکست در تجارت يا اصلاح ساختار سازماني در مؤسسات دولتي شود. ازاين رو، سازمانها زماني طولاني را براي بهخدمت گرفتن و آموزش کارکنان درزمينه انجام سريع کارها، صرف ميکنند.اکثر کارمندان، وظايف خود را بدون بهرهگيري از متدولوژي هزينه انجام ميدهند. درهر حال، براي انجام بهينه امور، استفاده از فرايند تصميمسازي مناسب، کاري ضروري است. بايد توجه داشت که عده کمي بهصورت رسمي، با تصميمسازي و روشهاي آن آشنايي پيدا کردند. اکثر افراد، تصميمسازي را حسب تجربه و از همکاران خود آموختهاند. متدولوژي ارزش، نوعي فرايند توانمند در زمينه تصميمسازي است که ويژگيها و ابزار مختلفي را در اختيار دارد. استفاده مديران، مهندسان، متخصصان و...از آن، منجر بهتصميمسازيهاي مناسب و بهينه خواهدشد. متأسفانه عدهاي از افراد نسبت بهويژگيها و توانمنديهاي مطالعات هزينه آگاهي ندارند و از همين رو معمولاً در برابر آن مقاومت نشان داده و يا بهدليل درک نادرست، براي اجتناب از بهکارگيري آن دليل ميآورند.
بسياري از افراد فني و غير فني مؤثر در فرايندهاي مهندسي، توليدي يا صنعت ساخت، برداشتي شفاف و واضح از تفاوتهاي واقعي مهندسي هزينه و بازنگري فني طرح ندارند.اين عدم تمايز و مرزبندي شفاف، معمولاً درسازمانهايي که مفهوم مهندسي هزينه بهتازگي در آنها مطرح شده است، ابهام فراواني بهوجود ميآورد.
علائم شدت برداشتهاي نادرست، زماني بهاوج ميرسد که شنيده ميشود،"مهندسي هزينه نوعي بازنگري طراحي است و مشخص نيست که چه چيز آن را متفاوت و يکتا کرده است." اين جمله نشان ميدهد که از نظر بسياري افراد هيچ گونه تفاوتي مياناين دو مفهوم وجود ندارد.
بسياري از افراد بهواسطهاين برداشت نادرست براين باورند که در هر پروژهاي، بازنگري فني طرح توسط مهندسان صاحب صلاحيت انجام شده و يا طراحي آن توسط مهندس مشاوري قابل اعتماد و مشهور صورت گرفته است. نيازي بهمطالعات مهندسي هزينه نيست و تنها پروژههايي نيازمند مطالعه مهندسي هزينه هستند که طراحي آنها توسط مشاورين گمنام انجام شده يا طراحي مناسبي ندارند و يامورد بازنگري فني قرار نگرفتهاند.
عدم مرزبندي مياناين دو مفهوم، با موارد و علتهاي زير مرتبط باشد:
1. مهندسي هزينه، براي افراد ناآشنا با مفاهيم آن بدرستي تشريح نشده است.
2. مخاطبان، روش مهندسي هزينه را نميشناسند و آن را بدرستي درک نکردهاند.
3. افراد بهواسطه تجربيات ناموفق قبلي، درباره مهندسي هزينه پيش داوريهاي درستي دارند.
4. ترس طبيعي انسان از تغييرات و هوشياري در برابر هر روش يا محصول جديد و ناشناخته.
اهميت مسئله
منشاء يکي از بزرگترين برداشتهاي نادرست، بهاين باور باز ميگردد که: «روش مهندسي هزينه براي اصلاح اشتباهات بهکار گرفته ميشود.» و بر همين مبنا، در برابر آن مقاومت شده و يا موضع دفاعي اتخاذ ميشود. اين برداشت را ميتوان با تشريحاين نکته که روش ارزش، فرايندي است که هر کس ميتواند و بايد در کارهاي معمول و روزمره آن را بهکار ببرد، اصلاح کرد. افراد بايد بهاين باور برسند که متدولوژي هزينه، نوعي فرايند تصميمسازي بسيار کارامد است که بهطور کامل آزموده شده و بسيار قابل اعتماد است. همچنين، ضروري است کهاين آگاهي پديدايد که ميتوان با آموختن و پيروي از قواعداين روش، از تکرار تجربههاي ناگوار پيشگيري کرد.
نکته کليدي در روش مهندسي هزينه، پتانسيل است که معمولاً با افزايش هزينه طرح/ محصول/ سيستم، پتانسيل بهبود افزايش مييابد. راهنماها و دستورالعملهاي مختلف بهمنظور حصول اطمينان از توجيهپذيري مطالعات مهندسي هزينه مقاديري را بهعنوان مبناي هزينه طرح / محصول / سيستم در انتخاب براي مطالعه مهندسي هزينه ارائه کردهاند. اثبات شده است که در پروژههاي صنعت ساخت، بهبود آن دسته پروژههايي که داراي بيش از نيم ميليون دلار هزينه اجرايي باشند، بهاندازهاي است که سرمايه گذاري براي انجام مطالعات هزينه را توجيهپذير ميسازد. در فعاليتهاي اداري، رقم يک ميليون دلار ميتواند بهعنوان مبناي انتخاب پروژه براي مطالعه مهندسي هزينه انتخاب شود.
از1960 بهبعد، روش هزينه در بسياري از پروژههاي عمراني سازمانهاي دولتي بهکار گرفته شده و با توسعه و پيشرفت متدولوژي، ميزان صرفهجويي نيز افزايش يافته است. هماکنون، روش ارزش در مسير تشويق کاربرد ابتکارات و خلاقيتها براي دستيابي بهبهبود طرح، صرفهجويي و افزايش ارزش، در حال پيشرفت و رشد است.
بهعنوان نمونه، طرح اوليه ارائه شده از سوي اداره احياي زمين (USBR) براي سد "Hungry Hors" اجرايي، اما بسيار دشوار و نيازمند فناوري خاص بود. طي مطالعه مهندسي هزينه که در مورداين پروژه خاص صورت گرفت، راه حلي ارائه شد که منجر به40 درصد صرفه جويي در مقايسه با طرح اوليه شد.اين امر نشاندهنده پتانسيل بالاي بهبود در خلال مطالعات هزينه است.
هنگام تدوين برنامه زمانبندي، ضروري است که زمان لازم براي انجام کامل و صحيح فعاليتها، با صحت و دقت تخمين زده شود. همچنين ضرورت دارد زمان مورد نياز براي انجام مطالعه مهندسي هزينه و نيز تطابق با نتايج آن در ابتداي پروژه، در زمانبندي مدنظر گرفته شود. تنها تعداد اندکي از پروژهها آنقدر محدود هستند که امکان تطابق براي اجراي مطالعات مهندسي هزينه در آنها وجود ندارد. با توجه بهقابليتهاي روش هزينه، اين روش ميتواند زمان لازم براي طراحي يا اجرا را کاهش دهد.
در صورتي که در خلال مطالعه هزينه گزينه مناسبتري ارائه نشود، نارضايتي کارفرما را بهدليل زمان صرف شده، درپي خواهدداشت. ازاين رو، انجام مطالعات در مراحل آغازين پروژه، باعث اجتناب از تاخير و نارضايتيهاي بعدي ميشود.
با توجه بهاين نكته که ارزش اضافي پديدآمده براي پروژه/ محصول/ سيستم، پس از مطالعات هزينه معمولاً از هزينه مطالعات بيشتر است، دراکثر مواقع، نتايج مطالعات هزينه، اعتبار خود را تأمين ميکند. بهطور معمول شرکتها و دولتها را مشکل مجزابودن محل تأمين اعتبار مطالعات طراحي از اعتبارات اجرايي (ساخت) رنج ميبرند. متأسفانه در اکثر موارد، بهاي مطالعات هزينه از محل بودجه مطالعات طراحي تأمين ميشود، در حالي که صرفه جويي واقعي در مرحله ساخت روي ميدهد. در مدت دو سال، اداره احياي زمين ايالات متحده، هزينه تخميني مرحله طراحي مفهومي حدود 80 پروژه را با هزينه واقعي اجراي آنها طي دو سال، مقايسه کرده است.اين بررسي نشان ميدهد که قيمت اجراي پروژههاي مورد مطالعه، بهطورميانگين 7 درصد کمترازهزينه تخميني اوليه بوده است. اما در پروژههايي که از مطالعه هزينه مستثني شدهاند، ميانگين بهاي اجرا 10 درصد بيش از تخمينهاي اوليه بوده است.
بررسي نتايج اين مطالعه نشان ميدهد که عدم اجراي مطالعات هزينه بهبهانه نبود منابع مالي، تنها بهضرر کارفرما بوده و منجر بهاتلاف منابع مالي وي ميشود.
مهندسي طراح اغلب ميگويند: " رويه موسوم ما در طراحي همان مهندسي هزينه است" اين امر، بهندرت صحت دارد. مهندسان طراح، تمام تلاش خود را بهکار ميبرند تا طرحي با بهترين هزينه بهکارفرما ارائه دهند، اما بهندرت از مهندس هزينه در پروژههاي خود استفاده ميکنند. جمله: "ما هم اکنون مهندسي هزينه را بهکار ميبريم" ناشي از برداشت اشتباه از تفاوت ميان رويه مرسوم بهينهسازي طرح توسط مهندسي طراح و مجموعه فعاليتهايي است که در فرايند مهندسي هزينه صورت ميپذيرد. مهندسان، هزينه را مستقيماً در طراحي نظر گرفته و براين باورند که ارزش، جزيي از تعريف مهندسي است.
مهندس هزينه، بهطور مشخص استفاده از روش هزينه است. مهندسان طراح، بهمنظور دستيابي بهراه حل بهينه، ميتوانند مفهوم هزينه را بهدفعات در فرايند تصميمسازي بهکار برند، اما مطالعه مهندسي هزينه، بهکارگيري تيمي خبره با ديدي جديد نسبت بهپروژه براي تصميمسازي و تحقق خواستههاي کارفرما از پروژه، محصول يا سيستم است.
مهندسان طراح با استفاده از فرايند تصميمسازي، بهتصويري از محصول، طرح و يا سيستمي ميرسند که بهنظرشان مناسب و مورد انتظار بودهاست. بر مبناي همين ايده، مهندس طراح بر پايه قواعد و اصول مهندسي، طرح را ارائه ميدهد و تلاش دارد که تا حد امکان آن را بهينه کند. دراين فرايند، بهندرت تکنيکهايي همچون کارکرد و مدلهاي هزينه، بهکار گرفته ميشوند. گاه بهخاطر عدم طرح سوال در مورد خواستههاي واقعي، عوامل مؤثر بر رضايت کارفرما ناديده گرفته ميشوند. اين امر يکي از دلايلي است که نياز بهمهندسي هزينه را بهعنوان ابزاري قوي براي کنترل و ايجاد تعادل درطرح موجود، مطرح ميسازد. روش هزينه با استفاده از رويکرد تصميمسازي بر مبناي هزينه، اين اطمينان را پديد ميآورد که منابع در مسيري بهکار گرفته شدهاند که داراي بيشترين پتانسيلايجاد رضايت در کارفرما با بهينهترين هزينه است.اين متدولوژي، بهمنظور افزايش پتانسيل، در زمينه ارائه تعداد زياديايدههاي جديد و ابتکاري تلاش ميکند. با اتمام فرايند، نتيجه تحليلهاي مهندسي هزينه، رسيدن بهطرح يا محصول با حداکثرايجاد رضايت در کارفرما يا مشتري است. مهندس طراح، معمولاً تلاش ميکند با ارائه کاراترين طرح، هزينههاي پروژه را پايين نگهدارد. بهطور معمول، هر پروژه بهچندگام (مرحله يا فاز) تقسيم شده و راه حل ارائه شده در نخستين گام تا انتهاي طراحي دنبال ميشود. معمولاً در فرايندي که طراح دنبال ميکند، مواردي نظير کارکرد، بها و... جايگاهي ندارند. متأسفانه پس از انتخاب مفهوم وايده اوليه، صرفه جوييهاي بالقوه، بههمانايده محدود ميشود.
تفاوت ديگر از آنجا ناشي ميشود که در پروژههاي نيازمند بهچند تخصصي، معمولاً هر فرد از منظر تخصصي خود وارد پروژه ميشود و بهندرت اتفاق ميافتد که تا مراحل انتهايي طراحي، افقي کاملي و روشن از تماميجنبههاي پروژه وجود داشته باشد. دراين شرايط، بااين فرض که در هر يک از مؤلفههاي طرح ارائه شده کارکردهاي پايه، کارايي و بهينهسازي هزينه از منظر تخصصي در نظر گرفته شدهاند. ترکيب آنها ممکن است بهتحقق کارکردهاي ناخواسته يا غير ضروري منتهي شود. از سوي ديگر، هنگاميکه گزينههايي از سوي تيم طراح ارائه ميشوند، بهندرت زمان لازم و آزادي عمل در بهکارگيري تکنيک طوفان فکري و مرور و بازبيني معيارها، افراد داده ميشود. يک گروه مستقل مهندسي هزينه با بيطرفي تلاش ميكند تا مفاهيم وايدههايي جديد ارائهداده و در مورد مفروضات و مفاهيم پيشين، پرسش کند(اين مسئله زماني بحراني ميشود که پروژه مورد نظر از لحاظ سياسي، مصلحتانديشي يا دخالت يک شخص با نفوذ و... اهميت داشته باشد). استفاده از متدولوژي هزينه، قالبي مشخص براي تحقق خواستههاي کارفرماايجاد ميکند. تخصيص هزينه بهکارکرد، بهروشني ميتواند کارکردهايي را که نيازمند مرور هستند، مشخص کند.اين روش، حصارهاي موجود را در ارتباط بين تخصصهاي مختلف، از ميان برميدارد. ازاين رو، هنگاميکه مهندسين از روش هزينه استفاده ميکنند، ميتوانند پروژه را براي دستيابي بهموفقيت، بهبود بخشند.
مهندسي هزينه
متدولوژي هزينه يک سيستم، طرح يا محصول و اجرا و مؤلفههاي مرتبط با آنها را بهمنظور تعيين هزينه هر يک، تحليل ميکند. طي فرايند تحليل کارکرد، کارکردهاي زيبا شناختي و ثانويه، تعيين شده و بهاي هريک براورد ميشود.
مهندسي هزينه براي تعيين ميزان تحقق ارزش حقيقي، الزامات طراحي را مورد بررسي قرار داده و در پي تحقق کارکردهاي ضروري با حداقل هزينه کل است.
موارد زير را ميتوان بهعنوان وجوه مشخصه مهندسي هزينه برشمرد:
1. پيروي از برنامه کار مهندسي هزينه طي اجراي مطالعات هزينه(آمادهسازي،تحليل کارکرد، گردآوري ايدهها، ارزيابي، توسعه، تهيه گزارش،ارائه گزارش و اجرا).
2. روشحل مسئله مهندسي هزينه را ميتوان در فرايندهاي مديريتي، طراحي، صنعت ساخت، توليد، بهرهبرداري و نگهداري بهکار گرفت.
3. در پروژههاي صنعت ساخت، مهندسي هزينه را ميتوان در تماميمراحل دوره عمر پروژه بهکار برد.
4. اجراي مطالعات مهندسي هزينه در مراحل اوليه (برنامه ريزي و طرزاحي مفهوم) منجر بهبيشترين دستاورد، با صرف حداقل منابع ميشود.
5. تحليل و بررسي معيارهاي طراحي بر مبناي کارکردهاي پايه.
6. مرزبندي بين نيازها و خواستهها و نيز تعيين زمينههاي پر هزينه.
7. مقايسه سطح عملکرد مورد نياز با سطح عملکرد طراحي.
8. بهچالش طلبيدن حاشيههايايمني، احتمالات و ارزيابي آنها بهمنظور حصول اطمينان از قرار داشتن در حدود مورد نياز.
9. شناسايي زمينههاي پرهزينه و خلقايدهها و گزينههايي براي ارزش بهتر.
10. اطمينان از قرارگرفتن هزينههاي طرح ارائه شده در محدوده بودجه موجود، بدون کاهش سطح عملکرد و کيفيت مورد نظر.
11. بررسي نيازهاي استفاده کننده و منظور کردن آنها در تببين معيارهاي طراحي.
12. خلقايدههايي که کارکردهاي مورد نياز را با حداقل هزينه کل (سرمايه گذاري + هزينههاي بهره برداري و نگهداري) امکان پذير سازد.
13. نقد و بررسي رويههاي مرسوم طراحي و اجرا.
14. تعيين بهاي هر کارکرد و نه بهاي يک مؤلفه، تعيين ارزش (نيبت بههزينه) بهعنوان مشخصه اصلي مهندسي هزينه.
15. بهبود هزينه با خلقايدههاي جديد بهگونهاي که تماميجنبههاي مرتبط نظير: اقتصاد، زمان، سهولت اجرا و عملکرد در نظر گرفته شوند.
مهندسي هزينه، رويکرد و روش سامان يافتهاي است که ميتوان آن را در مراحل اوليه طراحي بهکار گرفت و در طول فرايند طراحي نيز در مواقع نياز از آن استفاده کرد، اما بايد توجه داشت که بيشترين دستاورد مهندسي هزينه بهعلت هزينههاياندک طراحي مجدد، از اجراي مطالعات در مراحل اوليه طراحي و تعيين محدوده پروژه حاصل ميشود. مهندسي هزينه را ميتوان در ديگر مراحل طراحي نيز بهکار برد و حتي در دوره اجرا نيز ميتوان از سازوکار VECP استفاده کرد. در هر حال، بايد توجه داشت که دستاوردها، ميزان بهبود و نيز بازگشت سرمايه حاصل از اجراي مطالعات دراين مرحله،اندک خواهد بود.
قواعد بازنگري فني طرح
همان گونه که از عنوان بازنگري فني طرح برميآيد،اين فرايند نوعي مرور نقشهها، مشخصات فني، معيارهاي طراحي و... براي حصول اطمينان از رعايت استانداردها و آييننامههاي مهندسي و نيز عدم مغايرتهاست. همچنين، حفظ پيوستگي و ارتباط مؤلفههاي طرح که توسط تخصصهاي مختلف ارائه شدهاند، يکي از اهداف بازنگري فني است. دراکثرموارد، بههنگام بازنگري فني طرح به کنترل ايمني و صحت محاسبات اکتفا ميشود.
موارد زير مشخصات فرايند کلي بازنگري طرح را نشان ميدهند:
1. کنترل و حصول اطمينان از انجام تمامي تعهدات قراردادي از سوي مشاور طراح.
2. کنترل نقشهها با تاکيد بر موارد ذيل:
§ تطابق پلان معماري با نيازها و نبود ناسازگاري بين مؤلفههاي مربوط بهتخصصهاي مختلف.
§ کنترل محاسبات و مفروضات طراحي بهمنظور اطمينان از کفايت مطالعات.
§ کنترل طراحي شالوده با در نظر گرفتن ظرفيت باربري خاک بستر.
§ تاييد محاسبات سيستمهاي مکانيکي و تطابق آنها با آييننامهها و ضوابط.
3. بررسي قابليت اجراي طرح و تطابق آن باآييننامهها و قوانين.
4. کنترل و تاييد تطابق اجزاي اسناد پيمان و اطمينان از پيوستگي مؤلفهها.
5. کنترل تمامي اسناد و مستندات براي کاهش تعداد خطاهاي احتمالي و نيز امکان ادعاي زيان از سوي پيمانکار.
6. کنترل تخمين هزينه.
7. فرايند بازنگري فني طرح، فرايندي معطوف بهتخصص است.
8. بازنگري فني پس از تکميل طراحي اوليه (35 درصد پيشرفت طراحي) قابل اعمال است.
9. دراين فرايند، تحليل کارکرد انجام نميشود.
همانگونه که از مشخصههاي بازنگري فني مشهود است، اساساين فرايند، کنترل براوردهشدن الزامات آييننامهها، مقررات و استانداردهاست. در فرايند بازنگري فني، مباني طرح زير سوال نميرود و براي يافتن گزينههاي جايگزين، تلاش نميشود.
ضرورت مطالعات مهندسي ارزش
براي بسياري از افراد،اين پرسش مطرح ميشود که: «اگر فرايند طراحي بهشکلي دقيق و قابل قبول انجام شده باشد و گروهي از متخصصين خبره و خوشنام آن را بازنگري و مرور کرده باشند، انجام مطالعات مهندسي هزينه چه ضرورتي خواهد داشت؟» اين پرسش و نظاير آن نشاندهنده عدم برداشت صحيح آنها از مهندسي هزينه است.
پيش از پاسخ بهپرسش مطرح شده، توجه بهدو نکته زير ضروري است:
1. هر طرحي، نتيجه برداشتهاي طراح از نيازها، الزامات، خواستهها و آرزوهاست. برداشتهاي طراح رابطهاي مستقيم با تجربه، محيط، سليقه، زمان و بودجه دارد. اگر مسئله مشابهي براي دو طراح متفاوت مطرح شود، بهواسطه گرايشها و سوابق ذهني مخالف، ممکن است دو طرح کاملاً متفاوت خلق شود.
2. چه کسي بايد در مورد طرح يا محصول اظهار نظر کند؟ کارفرما، طراح، استفاده کننده و يا...؟ معيار طراحي خوب چيست؟
براي پاسخگويي بهاين موارد، بهطور خلاصه برخي از دلايل لزوم انجام مطالعات مهندسي هزينه در مورد طرح ارائه شده، عبارتند از:
1. خواست طبيعي براي خلاقيت، نوآوري، برتري و تمايز و نيز رسيدن بهرضايت شخصي بهطور معمول افزايش هزينههاي طرح را در پي خواهد داشت.
2. بهطور طبيعي، طراح حساسيت خاصي نسبت بههزينهها ندارد.
3. بهطور معمول، تمرکز طراح معطوف بهجنبههاي زيبا شناختي طرح است .
4. سابقه فرهنگي و کاري طراح، امکان شناخت عميق فرهنگ، مقتضيات و نيازهاي جوامع ديگري را محدود ميسازد.
5. در صورتي که طراح بومي منطقه نباشد، معمولاً استانداردها و مواد اوليهاي را مبناي طراحي قرار ميدهد كه نسبت بهآنها شناخت کافي دارد.
6. تجربيات و تحصيلات طراح، ساختار و فرايند تفکر او را سامان ميدهد.
7. طراح، مجري نيازهاي کارفرماست و پاسخگويي درمورد ضرورتاين نيازها، مهارت و تلاشي خارج از محدوده اصلي وظايف اوست.
8. هر شخصي داراي تعبير خاص خود از کيفيت است. در بسياري موارد، اين تعابير شخصي با يکديگر سازگار نيستند.
9. تغييرات سريع فناوري و قديميشدن برخي سيستمها، نياز بهراهکارهاي جديد را مطرح ميسازد.
10. بروزبودن فناوري و شناخت روشهاي بهتر اجراي پروژهها و توليد محصولات، امري اجتناب ناپذير است.
11. لازمه تشخيص نياز واقعي، تخصص و تجربهاي بالاست که کارفرما و بهره بردار، معمولاً فاقد آن است.
اين موارد، تنها دلايل ضرورت کاربرد روش ارزش نيستند بلکه تصويري کلي از واقعيات را ارائه ميدهند.
مهندسي هزينه بر مبناي سازوکار سازمانيافته خود (برنامه کار) محيطکاري مناسب و مؤثري را براي خلاقيت و بروز استعدادها فراهم ميآورد.اين سازوکار، شرايط تعامل تجربيات، سوابق، آراو تخصصهاي مختلف در محيطي پويا براي تحقق خواسته و هدفي مشترک که همانا تعادل ميان منابع مصرفي و محصول يا طرح ارائه شدهاست از تمامي جنبهها(کيفيت، کارکرد، قابليت اطمينان، کارايي، هزينه و...) فراهم ميآورد.اين روش فرصتي را فراهم ميآورد که مسائل طراحي، توليد محصولات جديد و .... براي تحقق کارکرد با کمترين هزينه و بهترين عملکرد توسط مهندسان پر انرژي و خبره، مورد بحث و بررسي قرار ميگيرند.